روز نوشت های من

روز نوشت های من
پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزه» ثبت شده است

سلام

سوم راهنمایی که بودم مد شده بود تو مدرسمون هرکس یه دفتر علاقه مندی ها درست میکرد.

به این صورت که صفحه ی اول اسم دوستاش  رو لیست میکرد. تو هر خط 1 نفر. مثلا اینجوری:

1-      ساجده

2-      یاسمن

3-      نگار

4-      فائزه

و....

و میرفت صفحات بعد و بالای هر صفحه یه سوال مینوشت (مثلا کتاب مورد علاقه ات چیه؟ ) و هرکس با توجه به شماره ای که تو صفحه ی اول گرفته بود تو صفحات بعد شماره میزد و به سوال جواب میداد.

منم جوگیر شدم و یه دفتر درست کردم.

بعد کنکور که داشتم کتابخونه هامو مرتب میکردم چشمم خورد به این دفتر و تصمیم گرفتم یکی از سوالاتش رو براتون بنویسم!

 

نظرت درباره ی نماز , روزه و حجاب چیه؟ (توجه کنید هیچکدوم از این بچه هایی که جواب دادن با حجاب نبودن و مقنعه هاشون پشت گوششون بود و زنگ نمازم تو کلاس اواز میخوندن و همشونم ماه رمضون اگر روزه میگرفتن رژیم و اندامشون خراب میشد! من انتظار داشتم با دیدن این سوال فحش آبداری نثار من بشه اما جوابهاشون برام جالب بود!)

 

عارفه: نماز ارامش بخش ترین کار- روزه واجب و حجاب زینت زن است!

یاسمن: نماز بسیار ارامش بخش- روزه تمرین صبر و حجاب چیزی که ادم رو حفظ میکنه!

رومینا: نماز بسیار ارامش بخش- روزه نمونه ی صبر و استقامت و حجاب حفاظ زن حیف که خیلی سخته

صبا: نماز ارامش بخش – روزه صبر و استقامت- حجاب زینتی ارزنده

ساجده: نماز کمک به خودمون- روزه ..... و حجاب درامان ماندن از چشم بدچشم ها

غزل: نماز زیباترین داشته ی هستی- روزه نمونه ی صبر و حجاب متانت بانوان

زینب: هر 3 رو خیلی دوست دارم و با نماز ارامش میگیرم.

مائده: همشونو خیلی دوست دارم و حجاب حس بزرگی بهم میده.

 

برام جالب که این بچه ها در عین اینکه اهل نماز و حجاب و روزه نبودن اما انقدر احترام میذاشتن و علاقه داشتن! این علاقه فطریه. بهتره با فطرت خودمون نجنگیم! و قبول کنیم اونی که به نماز و حجاب و روزه نیاز داره ما هستیم. نه خدا

 

 

بی ربط نوشت:

دوم راهنمایی بودم که برا اولین بار از دوستم اسم موسیقی "رپ" رو شنیدم. نه اهنگش رو! فقط اسمشو! اون موقع فکر کردم میگه "رب"

با عصبانیت اومدم خونه برگشتم به بابام گفتم این مردم دیوونه شدن! تو اهنگاشون هزار تا چرت و پرت و چیزای اشغال میگن اسمشم میذارن رب! خیال کردن خدا ازشون خوششون میاد!

اواخر سوم راهنمایی بودم که فهمیدم این رپ هست. نه رب!

دوستام میگن تو همیشه او این چیزا عقب مونده ای! منم با افتخار میگفتم چه بهتر که تو چیزای گناه عقب موندم! نمیدونستم یه روزی مثل الان هزار تا گناه رو دوشم میاد و زیر بارشون هستم! :(

التماس دعا

۱۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۴۵
mahzad mohammadi

سلام

دلم خیلییی پره

من دخترم. خیلی هم خوشحالم. افتخارم میکنم

دختر فعالی ام

از بچگی مثل بقیه نبودم

تو دبیرستان تنها دختر المپیادی استان شدم و تنها دختری که بهم از مدارس و موسسات مختلف پیشنهاد کار شد

جزو معدود دخترایی ام که دنبال سلامت هستم! نه سلامت جسم! بلکه سلامت روح و دین!

اما چرا با من اینجوری باید برخورد بشه؟ چرا باید عرصه رو برا دخترا تنگ کنن؟

من چادری ام! چادرمو دوست دارم! با دنیا عوضش نمیکن! چرا باید براش مورد تحقیر قرار بگیرم؟

راستش چند روزی بود دلم گرفته بود. مثلا پریروز که خواستم یه فایل رایگان برای تدریس شیمی درست کنم که باید روش صدا قرار میگرفت و درواقع میخواستم ساعتها زمانمو رایگان بذارم بهم گفتن دختری صدات تو فایل باشه خوب نیس! چرا خوب نیس؟؟؟ مگه میخوام اواز بخونم؟؟ با همین صدایی که دارم حرف میزنم دیگه! 

یا مثال های زیادی مثل این

اما چیزی که مجبورم کرد پست بذارم مال امروزه!

دلم خیلی پره

یه فراخوان داده بودم برای برنامه ریزی درسی برای المپیاد شیمی. چند نفر بهم پیام دادن و برنامشونو گرفتن و روش و شرایط کار رو هم گفتم و تموم. اما امروز یه پسر دوم دبیرستانی هم ازم درخواست کرد. منم بهش توضیح دادم و وقت گذاشتم و ازم مدرک معتبر خواست که مطمین بشه من دروغ نمیگم. منم مدرک رو حاضر کردم و  رو عکسم و کد ملیم رو مخدوش کردم و بهش دادم. اما بچه ی دوم دبیرستانی شروع کرد به اینکه چرا عکستو مخدوش کردی؟ عکست کو؟ مگه خواستم بخورمش؟ و..... خیلی اعصابم خورد شد! اگه پسر بودم این اتفاقا برام می افتاد؟؟؟

نه!

خدایا خودت این توان رو بهم دادی! خودت عشق کار کردن رو تو دلم گذاشتی و منم دارم در راه تو و طبق قوانین دین خودت کار میکنم! تو این 4 سال دیدی که چقدر سختی کشیدم! یادته که چقدر سخت بود تو کلاس 5 نفره باشی که فقط خودت دختری و حتی تو نمازخونه وقت نماز هم بترسی! خدایا تو اینارو دیدی! پس چرا کمکم نمیکنی؟؟

دیگه خسته شدم!

چند بار تصمیم گرفتم سایتمو واگذار کنم و برم رشته ی الهیات بخونم و دیگه سراغ کار کردن نرم. اما خب نیاز دارم! این نیاز رو خودت تو وجودم گذاشتی! مگه نه؟

مگه نمیگن هر نیازی که خدا گذاشته راه حلشو میده؟ مث نیاز به غذا و مسکن و خانواده و....

خب اینم همینه دیگه!

خدایا خسته شدم بخدا !

من نمیخوام کار بدی کنم که! میخوام به بچه های کشورم کمک کنم! اونم در راه تو! برای رضایت تو! 

نمیدونم چه کنم

فقط بدون با زبون روزه دارم گریه میکنم!

واقعا خسته شدم!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۳ ، ۱۶:۰۴
mahzad mohammadi