روز نوشت های من

روز نوشت های من
پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی

۲۵ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

آخرین پست این وبلاگ دقیقا برمیگرده به 2 سال قبل.

تو این 2 سال کلی اتفاق افتاد. اتفاق های مختف. خوب و بد. و حتی اتفاقاتی که اولش خوب بود و اخرش بد!

مثلا چند روز قبل چهارمین سالگرد تولد آیروک رو جشن گرفتیم. دختر لباس صورتیم کلی بزرگ شده!

یا مثلا حدود یک ساله دارم یه آزمایشگاه خصوصی افتتاح میکنم.

یا مثلا کلا دیزاین و وسایل اتاقم رو عوض کردم.

کلی اتفاق و عقیده ی مذهبی و سیاسی برام پیش اومد.

و کلی چیز دیگه.

کاش الان همون 2 سال قبل بود و یه جور دیگه این دو سال رو زندگی میکردم!

شایدم باید الان تصمیم بگیرم و یجور دیگه 2 سال آینده ی زندگیم رو بازی کنم!

نمیدونم کلا چه خبره و چی به چیه.

برام دعا کن.

به دوره گیج شدگی رسیدم :)

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۳۰
mahzad mohammadi

سلام

چنند شب پیش تماسی دریافت کردم از یک استاد، مشاور، دوست قدیمی . نمیدونم چی بناممش، واقعا احساس دین دارم نسبت بهش.
با حرف هاش منو برد به گذشته، به چهار سال قبل، سه سال قبل و حتی دو سال قبل! اون موقع که هدف محکمی داشتم و اجازه ی ذره ای دخل و تصرف تو هدفم به کسی نمیدادم، اون موقع که رویاها و دیدگاهم نسبت به آینده برام شفاف و جذاب بود، با عشق دنبال مسیرم بودم و واقعا عاشقش بودم، جلوی خانواده، دوستان، معلمان، فامیل و.... وای میستادم و اعتقاد داشتم به هدفم. اجازه نمیدادم کسی ذره ای تصمیم بگیره برام. این دوست عزیز منو برد به اون دوران که با صدای مضطرب و گریون بهش زنگ میزدم که بهم انرژی برای ادامه ی جنگ بده، ادامه تلاش، ادامه ی مسیر عشق، ادامه ی ساختن رویاهای جذاب.
الان دارم بدجوری گریه میکنم چون خودم رو گم کردم!
دیگه هدف ندارم، رویا ندارم، عشق ندارم، حس میکنم ناخواسته تو یک مسیری هستم که باید صبر کنم تا تموم بشه! باهاش حس زندگی ندارم ! فقط حس گذر زمان دارم!
خودم رو گم کردم، شدم مهزاد سردرگم! حتی خودم هم دیگه خودم رو نمیشناسم، از آینده ی مبهم متنفرم! از اینکه حس و خاطرات و رویاهای قشنگم رو از دست دادم خیلی پشیمونم، الان نه راه پس دارم نه راه پیش! تنها کاری که از دستم بر میاد گریه کردن و گذروندن زمان هست! حس تنفر دارم. خدایا کمکم کن! وضعم داغونه!
التماس دعا
#مهندسی_شیمی#شیمی#داروسازی#هدف#عشق#خدا#من_مصطفی_احمدی_روشن_هستم_

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۳۰
mahzad mohammadi

باسمه تعالی

امام حسین امروز منو طلبید به مجلسش

واقعا عالی بود

امام حسین خیلی مهربونه که منو راه داد به مجلس عاشورا (امام رضا جان یکم یاد بگیرید :d )


خب یه سری سخنرانی های جالبی شده بود که تصمیم گرفتم خلاصه ی 3 نکته اش رو براتون بذارم. خودم خوشم اومد!


1- از پیامبر حدیث داریم که ایشون مبعوث شدن برای تکمیل کردن مکارم اخلاق!

حالا ما چند جور اخلاق داریم؟ 3 جور

1- محاسن الاخلاق: یعنی با مردم خوش اخلاق باشید و اگر بهتون خوبی کردن شما هم خوبی کنید.

2- مکارم الاخلاق: یعنی ضمن رعایت مورد قبل اگر بهتون بدی کردند هم با خوبی جوابشون رو بدید. (خون رو با خون نمیشورن!)

3- معالی الاخلاق: این یعنی ضمن رعایت موارد قبل اگر کسی بهتون بدی کرد ضمن اینکه بهش خوبی میکنید براش دعا کنید و صدقه بدید و از خدا بخواید این اخلاق بد رو ازش برطرف کنه!

اینکه پیامبر میگن برای محاسن الاخلاق مبعوث نشدن به این دلیل هست که از هر مسلمانی انتظار میره که حسن خلق داشته باشه و تو ادیان گذشته هم بوده. و ما بهمون واجب هست که مکارم الاخلاق رو هم رعایت کنیم و ان شالله بتونیم به معالی الاخلاق هم برسیم!!


2- چرا در قرآن همیشه داریم (ظلمات- نور) یعنی همیشه ظلم رو بصورت جمع میاره اما نور رو بصورت مفرد میاره! 

چون که ظلم هایی که از ابتدای خلقت انسان تا الان بوده و هست و خواهد بود متفاوته. یه بار ظلم دوره ی پیامبر بوده یه بار دوره ی امام حسین یه بار دوره ی امام رضا یه بار هیتلر و شاه های ظالم همه ی کشور ها و.... یعنی ظلم ها از جانب افراد متفاوت و در حالت های متفاوت رخ داده میشده. اما نور فقط از جانب خداوند هست (الله نورالسماوات و الارض) و هر نور دیگه ای هست در طول نور الهی هست و نور فقط یکی هست!


3- یه روایت از امام باقر(ع) هس که خیلی به ادم ارامش رو یاد میده و برای همه ی ما راهنمای خوبی خواهد بود.

میگن یکی از مشرکین میاد  که امام باقر(ع) رو اذیت کنه و به امام میگن:

1- تو بقر هستی! (بقر در عربی یعنی گاو) 

امام هم با ارامش جواب میدن. نه. من باقر هستم به معنی شکافنده ی علم

2- این کافر برای توهین به امام با یه لحن بدی میگه مادرت آشپز هست

امام هم در جواب میگن اشپزی یه حرفه هست و اصلا ایرادی نداره و خیلی هم خوب هست

3- در ادامه این کافر بی ادبی رو به نهایتش میرسونه و میگه: مادرت یه زن بدکاره هست.

امام هم با ارامش جواب میدن اگر مادر من بدکاره هست ان شالله خدا ببخشدش و اگر تو در اشتباه هستی ان شالله خدا تو رو ببخشه.


واقعا اگه هرکدوم ما بودیم همون اول جدال و دعوا میکردیم!


امیدوارم مفید بوده باشه و بتونیم هر روز پیشرفت مثبت کنیم!

التماس دعا

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۳ ، ۱۳:۱۵
mahzad mohammadi

خیلی درد داره وقتی خودت کم اوردی و باید پشت چندین نفر باشی. و چندین نفر امیدشون به تو هست

خالی شدم!

خیلی خالی!

خدایا کمکم کن

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۳ ، ۲۰:۳۰
mahzad mohammadi

باسمه تعالی

سلام

بعد مدت ها دوباره سر و کله م پیدا شد

دیروز تجربه ی خوب و جدیدی کسب کردم و واقعا برام جالب و خوب بود.

پیشنهاد میکنم این پست رو بخونید: کلیک کنید

خداروشکر

امیدوارم بتونیم هر روز بهتر عمل کنیم و پای بعضی ها به استانمون باز نشه :d

اون بعضی ها خودشون میفهمن کیا هستن. اصن شاید هم نیان وبلاگم! :d


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۲۰:۳۷
mahzad mohammadi

فقط باید بگم خداروشکر

همین



بی ربط نوشت:

هیچ چیز باحال تر از این نیست وقتی خیلی خسته ای و داری میری خونه تو راه یه بچه ببینی که داره با ذوق اتفاقات توی مهدکودک رو برای مامانش تعریف میکنه!

خداروشکر!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۳ ، ۲۳:۲۷
mahzad mohammadi

سلام

چند روز نبودم

شرمنده سرم خییلییی شلوغ بود و اعصابم خیلی خورد :d

درگیر آیروک و مازوک بودم و .....

ببخشید

ولادت امام رضا رو هم پیشاپیش تبریک میگم

اگر خدا قسمت کنه 22 ام میریم مشهد

التماس دعاااااا

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۵۸
mahzad mohammadi

پشیمونم

خدا کنه امسال دانشگاه قبول نشم

میخوام سال بعد کنکور ریاضی بدم

من میخوام مهندسی شیمی بخونم

از اول هم هدفم همین بود

نباید سست میشدم

خدایا کمکم کن!

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۲۸
mahzad mohammadi

باسمه تعالی

سلام

نمیدونم دیدید یا نه اما متاسفانه دارن با چیزهایی که فکرش رو نمیکنیم دین ما رو خراب میکنن. کیا؟؟ خودمون!

جدیدا خیلی جوک هایی میشنویم که اولش خندمون میگیره و فکر میکنیم یه جوکه و مهم نیست اما واقعیت اینه که.....

مثلا چند تاش رو میذارم که منظورم رو درک کنید:


1- از بچه یه آخونده میپرسن بابات چیکارست روش نمیشده بگه آخونده میگه کمربند مشکی قرآن داره

( خب چرا کسی که باباش پزشکه , مهندسه, مغازه داره , راننده هست و.... روش میشه شغل باباش رو بگه اما کسی که باباش اخونده خجالت میکشه؟؟

اصلا ماها میدونیم یه روحانی چند سال درس میخونه؟؟ 

درسته درسشون فقه و عربی و احکام و قران و.... هست که شاید متاسفانه تو کشورمون بین بچه ها ارزشش از ریاضی و فیزیک و زیست کمتره اما اونم یه شاخه ای از علم هست!

پزشک تو شاخه ی زیست 15 سال درس میخونه مهندس تو شاخه ی ریاضی 10 سال درس میخونه و روحانی هم تو شاخه ی دین 20 سال درس میخونه که واقعا درس هاشونم سخته! 

قبول دارم یه آخوند هایی داریم که برخلاف شغلشون و دانششون عمل میکنن. اما ایا ما مهندسی نداریم که ساختمونی بسازه که با یه تکون بریزه؟ یا برق کشی اشتباه کنه ؟؟ یا پزشکی نداریم که داروی اشتباه تجویز کنه؟ یا معلمی نداریم که ببینیم درست و خوب درس نمیده؟؟)


2- طرف میره مکه میبینه رو خانه ی خدا پارچه مشکی انداختن. میگه ایییی تا من اومدم خدا مُرذ!

( اصلا این جوک واقعا چه معنی داره؟؟؟؟؟؟؟؟ 

فکر نمیکنم نیاز به توضیح باشه!)


3- آدم و حوا به عنوان اولین انسانها اومدن زمین دیدن چند نفر دیگه ام هستن رفتن پیش خدا گفتن اینا کین مگه ما اول نبودیم؟؟ خدا گفت اونا رو کاری نداشته باشید اونا ..... قبل از منم بود. (جای اون ..... اسم یکی از قومیت های کشور خودمون رو نوشتن!!!!!!!)

(یعنی چی که قبل خدا بودن؟؟اصلا مسخره کردن یه پیامبر (حضرت آدم) چه معنی داره؟؟ یعنی چی قبل ادم و حوا بودن؟؟ اصن چرا باید به هموطن خودمون هم توهین کنیم؟؟؟ واقعا با این ها خندیدن ما رو شاد میکنه؟؟)


بیشتر جوک نمیگم و چیز دیگه ای که باز هم منو ناراحت میکنه اینه که جدیدا میبینیم خیلی با دکتر شریعتی و اسم ایشون مسخره بازی میکنن!

این کار اصلا درست نیست و واقعا نمیدونم هدف از این کار چیه؟؟



این پست رو ندادم تا جوک تعریف کنم!

این پست رو دادم تا ان شالله از این به بعد با آگاهی بیشتری برای هم جوک بفرستیم!

جوکی بفرستیم که واقعا ما رو شاد کنه. نه اینکه 1 لحظه لبخند بیاره رو لب ما و بعدش از ریشه درون ما رو نابود کنه بدون اینکه بفهمیم!

بنظر من نباید الان به خودمون نگاه کنیم. ماها بالاخره یه مقداری از شخصیتمون شکل گرفته. من همیشه به بچه های کوچیکتر یا نسل بعد فکر میکنم که از بدو تولد با این چیز ها بزرگ میشن!!!!

التماس دعای شدید!

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۱۲
mahzad mohammadi

زنم از دیده بر دل روی مادر
منم مست کمان ابــروی مادر
گل از خجلت نقابی بر رخش زد
چو آمد عطر مشکین بــوی مادر
ز رنج بی حد و این خرمن غم
سپیدی خیمه زد بر موی مادر
به پروازم به دشت آرزوها
روم از بیکران‌ها سوی مادر
بسی آواره گشتم سوی هر کوی
ندیدم خوش‌تر از این خوی مادر
هزاران روی و لعل لب چه خواهم
چو دارم روی این دل‌جوی مادر
ز هر خار مغیلش گر رسد زخم
به تیماری روم بر کوی مادر
اسیری گشته‌ای ای طفل امید
اسیری در خم گیسوی مادر

شاعر: رامین امید


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۲۶
mahzad mohammadi