مادر
دوشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۳، ۰۲:۲۶ ب.ظ
زنم از دیده بر دل روی مادر
منم مست کمان ابــروی مادر
گل از خجلت نقابی بر رخش زد
چو آمد عطر مشکین بــوی مادر
ز رنج بی حد و این خرمن غم
سپیدی خیمه زد بر موی مادر
به پروازم به دشت آرزوها
روم از بیکرانها سوی مادر
بسی آواره گشتم سوی هر کوی
ندیدم خوشتر از این خوی مادر
هزاران روی و لعل لب چه خواهم
چو دارم روی این دلجوی مادر
ز هر خار مغیلش گر رسد زخم
به تیماری روم بر کوی مادر
اسیری گشتهای ای طفل امید
اسیری در خم گیسوی مادر
شاعر: رامین امید
۹۳/۰۶/۰۳